رژ لبــِ روی تهــ سیگارمـ را کــ می بینمـ،
بــ یاد اشکــ هایمــ رویــ گیتار می افتمــ و نا خودآگاه بــ رابطهــ یـــ ایندو فکر می کنمـ...
فکر می کنمــ و همیشه نتیجه اینستــ کـ سیگار را باید کشید تا مـُـــرد...
*AsHeGhAnE-عاشقانه*...بزرگترین و برترین وبلاگ عشقولانه... |
رژلبم روی سیگارم را .............
رژ لبــِ روی تهــ سیگارمـ را کــ می بینمـ، بــ یاد اشکــ هایمــ رویــ گیتار می افتمــ و نا خودآگاه بــ رابطهــ یـــ ایندو فکر می کنمـ...
فکر می کنمــ و همیشه نتیجه اینستــ کـ سیگار را باید کشید تا مـُـــرد...
دلم یک ...........
دلـــــم یکـــــ کــوچـــهـ میخـــــواهَــــد و یکـــــ خـــــدا ،
کـــهـ کَــمـــے بــــا ـهَــــم راه بــــرَویـــــم هَـمـیـــن ![]() دلم کمی تنهایی می خواهد...
دستگاه مشترك مورد نظر ، نمی دانی چقدر به تو می آید؟.............
عشقتـــ رآ پنهآטּ میڪنـے ڪـہ مرכآنگیتـــ פֿـכشـہ כـار نَشـوכ !
اَפֿـمـ میڪنـے ڪــــہ مهربآنیَتـــ رآ پنهـــــآטּ ڪنے ! مَـرآ " شُمــآ " פֿـَطآبـــ میڪُنے ڪِـہ هَوآیے نشَومـ ! اَمـآ نمــیـכانـے ! نمـیــכانے ڪـــہ چقَـכر ایــטּ هـآ بـہ تـو مـے آینـכ ! و مـَـטּ כیــوانـہ تـَر میشوَمـ
[ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:نمی دانی چقدر به تو می آید؟,,,,,,,,,,,,,, ] [ 4:53 PM ] [ sajad faghihnia ]
[ مگه میشه دوستت نداشت ....
چـه کــار بــه حـرفـ ــــ مـردم دارم زنـدگــی مـن همیــن استــ ــــ ... شبـ ـــ کـه می شـود روی تــختم دراز میــــــکشمـــ ... عـاشقـانه ای مـی نـویســـم ... خیـــره مـی شــوم بـه عکســتــ ـــــ و بـا خـودم فکـر مـی کنـــم مگــر مـی شــود تــو را دوستــ ـــ نـداشـتــ ـــــ ...!! چشم مـےدوزم
تــَمآم هوآ رآ بو مـے کشم
چشم مـےدوزم
زل مـے زنم…
انگشتم رآ بر لبآטּ زمیـטּ مے گذآرم:
” هــــیس…
!مـے خوآهم رد نفس هآیش بـﮧ گوش برسد…!”
امآ…!
گوشم درد مـےگیرد از ایـטּ همـﮧ بـے صدآیـے
دل تنگـے هآیم را مچالـﮧ مـے کنم و
پرت مـے کنم سمت آسمآטּ!
دلوآپس تو مـے شوم کـﮧ کجآے قصـﮧ مآטּ سکوت کرده ایـے
کـﮧ تو رآ نمـے شنوم...
[ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:چشم مـےدوزم, ] [ 4:51 PM ] [ sajad faghihnia ]
[ منو بشناس ...
نــــوشـــــتم " قـــــم حــــا " مــــــــنِ ايـــــن روزهـــــــــا را بشنــــــــاســــــی!!!
این روزهای من ...
این روزهـا... ته فنجـــانهــ ـــا ... دنبال کمی صداقت میگردم کیکهای نیم خورده را زیرو رو میکنم شاید کمی مهــ ـربانی درش مانده باشد! این روزها شمعها هم... نـــ ـــــور ندارند! و مــ ــــــن تنهــ ــا... روی آخرین صندلیه کافه... میان دود سیگارم غرق میشوم... غرق آرامشـــ ـــــــی که
اس ام اس های غمگین آذر 92
اس ام اس های غمگین آذر 92 خیلی از خودش خوش قول تر است … خیالش را می گویم که یک عمر است زودتر از خودش آمده سر قرارمان !
[ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:اس ام اس های غمگین آذر 92, ] [ 4:46 PM ] [ sajad faghihnia ]
[ جملات عاشقانه هوای بارانی جدید
[ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:جملات عاشقانه هوای بارانی جدید, ] [ 4:44 PM ] [ sajad faghihnia ]
[ اس ام اس های عاشقانه و معشوقانه جدید و زیبا
یه جمله هســت که
[ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:اس ام اس های عاشقانه و معشوقانه جدید و زیبا, ] [ 4:41 PM ] [ sajad faghihnia ]
[ عاشقانه ها
چه خبر از دل تو ؟ نفسش مثل نفسهای کوچک دل من می گیرد ؟ مثل آن مسجد بین راهی تنهایم همه ی رژهای قرمز دنیا رو هم به لبانت بزنی ...؛ باتو هستم ای غریبه،آشنایم میشوی؟ آشنای گریه های بی ریایم میشوی؟ من تمام درد باران را خودم فهمیده ام ... مثل باران آشنای بی صدایم میشوی؟ روزگار، این روزگار بی خدا تا زنده است ای غریب آشنا، آشنایی با خدایم میشوی؟ من که شاعر نیستم شکل غزل را میکشم رنگ سبز دلنشین صفحه هایم میشوی؟ ای غریبه با شکوه و دلخوشی همسرای خنده های باصفایم میشوی؟ بوی غربت میدهد این لحظه های بی کسی با تو هستم ای غریبه آشنایم میشوی؟؟؟؟ امشب بیا واسه دلت خنده بکار روی لبات
عشقه من باش تا نميرم آرام روی خیالم خوابیده ای... سیگار بی جان ترین عصیانگریست که مرا به عصیان وامیدارد ... او به نابودی تن نشسته است، من به نابودیِ " من " ... و هر دو به " نابودیِ " هم ... همه چی داشت خوب پیش میرفت؛
بگو چه مخدری بود خدايا...
کودکان گل فروش را ميبيني؟! مردان خانه به دوش... دخترکان تن فروش... مادران سياه پوش... محرابهاي فرش پوش... پسران کليه فروش... زبانهاي عشق فروش... انسانهاي آدم فروش... همه را ميبيني؟ ميخواهم يک تکه از آسمان را بخرم, ديگر زمينت بوي زندگي نميدهد. احساس ميکنم بد بازي را باختم... حواست هست!! من يارت بودم...نه حريفت این روزها من دلتنگی چه حس بدی است.... گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی... میگویند یک روزی هست .. گاهی در فرا سوی این لحظات از خود میپرسم، با خود چه کردی؟!!! خوب به چشمهایش نگاه کنید ... از نزدیک! [ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:عاشقانه ها, ] [ 4:39 PM ] [ sajad faghihnia ]
[ من، به تو فکر میکنم!!!
من، به تو فکر میکنم!!! وقتی به تو فکر میکنم از آسـمــانِ تابســتــان بهـــــــااااار میبارد… پشت میز تحریرم مینشینم. دهان لپتاپم را باز میکنم. دکمه بیدار شدنش را فشار میدهم. دستهایم را به هم میمالم. انگار میخواهم واژهها را به نوک انگشتهایم هدایت کنم! مثلِ هر روزِ این همه سالِ نویسندگی، بااحتیاط قلبم را از سینه بیرون میآورم. و میگذارم قسمت شمال غربی میز تحریرم! توی کلاسهای نویسندگی، میگویند که دوره نوشتههای احساسی به سر رسیده است و نویسندهها باید با عقلشان بنویسند! پس باید سعی کنم با عقلم بنویسم. سعی میکنم و بالاخره… نمیتوانم! مثل همه این روزهای نویسندگی… نمیتوانم!!!
بااحتیاط قلبم را برمیدارم و سر جایش میگذارم! بعد مینشینم و با خیال راحت، شروع میکنم به سروکله زدن با کلیدهای لپتاپم. * آنقدر درگیرِ بهانهگیری بود که یک لحظه هم به باورش خطور نکرد!!!!! که تو در تمام لحظهلحظه روزگارش دوستش داشتی! که دوستش داری! که… خدا بگذرد از این منِ کمحواس! که حواسش به این همه سکوت عاشقانه تو نبود! که… آنقدر داد و بیداد کرد، نفهمید چشمهایت مدام عشق را زمزمه میکنند!… که نگاهت طعم ناب عاشقی را دارند!… که… من همیشه و هنوز چقدر دوستت میدارم و تو… همیشه و هنوز چقدر دوستم میداری! و من هر روز دعا میکنم: خدا پرندههای عشق را به هم برساند و حفظشان کند. خوب به یاد دارم آن روزی را که نگاهی چکید روی صورتم! و خوبتر به خاطر دارم که تمام پرندهها خداخدا میکردند که باران ببارد!!! دانه به دانه. با اعتماد و امید... خوب میدانم که همیشه باید به .....اعتماد کرد!!! به خاطر همین اعتمادِ خوشایند است که چشمهایم با من نشستهاند و انتظار آمدنت را... نفس نفس میکشند! عزیزم… * اما بارانی شدنشان کار من نیست [ دو شنبه 2 دی 1392برچسب:من، به تو فکر میکنم!!!, ] [ 4:38 PM ] [ sajad faghihnia ]
[ روزگاری بود...روزگاری شد !!!
روزگاری بود برای سلام کردن به جنس مخالف صداها می لرزیدند
ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ
هــــــــــــــــــــــــــرز شده ام !!!
ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ ஜ
متاسف شدم وقتی مردی مـُـرد !!!
|
|